وقتی دلتنگ میشم

میام پی تو میام پی تو

میگردم ،خیابونایی که

رد میشدیو رد میشدیو

کوچه به کوچه ی شهرو گشتم

ولی نبود نشونی ازت

یه چنتا فصل و بارون و یه شهر

که مونده یادگاری فقط

انگار که چند سالیه خواب بودمو

همه بی ربط شدن نسبت به منو

هرچی رنگ بود محو شده و

خنده نفرین شده رو لب منو

تو خیالم دنباله اون همنفسم

که پرید و تنهام گذاشت تو قفسم

این زندان خونه ی من شده بعد رفتنش

چه دلی بسته بودم رفتو درد مونده تهش

ای خدا پاکم کن

از هرچی که گذشت

این روزا از یاد برن

نشم دست به دست

قاصدک خبر نیاره

نمیخام بارون بباره

باغ بی برگ شده سهمم

بهارم بیاد ، کاری نداره

همه چی سیاه شده

دیدنت محال شده

آدما یجور دیگه حرف میزنن

همه چیز عوض شده

انگار که چند سالیه خواب بودمو

همه بی ربط شدن نسبت به من

هرچی رنگ بود محو شده

خنده نفرین شده رو لب من