من که هزار تا قصه داشتم از تو

چه جوری شد دست برنداشتم از تو

من که هزار تا قصه دیدم از تو

پس چرا پا پس نکشیدم از تو . . .

افسوس . . . افسوس

از این چشمایه جاسوس

از آتیشه رو پنبه . . .

از این قلبه بی جنبه

افسوس . . . افسوس

از این چشمای جاسوس

از آتیش رو پنبه . . .

از این قلب بی جنبه

من که به هیشکی باج نمیدادمو

کشوندی تا اینجا که افتادمو

دیگه نتونستم بلند شم از جام

اما تکون نخوردم از رو حرفام . . .

من که هزار تا قصه داشتم از تو

چه جوری شد دست برنداشتم از تو

من که هزار تا قصه دیدم از تو

پس چرا پا پس نکشیدم از تو . . .

افسوس . . . افسوس

از این چشمایِ جاسوس

از آتیشِ رو پنبه . . .

از این قلبِ بی جنبه

افسوس . . . افسوس

از این چشمای جاسوس

از آتیش رو پنبه . . .

از این قلب بی جنب