بگو بهت از کجا بگم

از این زخمای قدیمی

که عمقش قد یه دریاس

یا از شعله ای که

وجودمو گرفته

می سوزم وسط باد و سرما

ازم دور بمون

شدم مثل یه گردباد

می کشم تو خودم

هرچی غمه تو دنیا

ازم دور بمون

هردیگه دیر شده

آخرش درست همینجاس

همینجا

بگو ازم چی میخوای

دیگه چیزی برام نمونده

حتی خودمو نمی شناسم

تو عکسای کهنه

گم شدم و چیزی ندیدم

جز یه تصویر تلخ و مبهم

ازم دور بمون

شدم مثل یه گردباد

می کشم تو خودم

هرچی غمه تو دنیا

ازم دور بمون

هردیگه دیر شده

آخرش درست همینجاس

همینجا

به باد میگم

که تو موهات نپیچه

به دریا میگم از چشمات بیرون بریزه

به کوه میگم

پشتتو خالی کنه

به زمین میگم

از زیر پات کنار بره